در وصف یار....
تاريخ : سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, | 15:4 | نویسنده : MILAD

 نازنین معشوق من نیست جز تو لیلی و لیلا به من


کسیتی تو آخر این دل را چه کارت هست تو 

بازی زیبای تو با این دل پروانه را شمع هم نتوان که کرد

این منه آشفته را گه خندان می کنی و گه گریان می کنی 

در شگفتم من از آن که چرا هر دو شیرینه شیرین می کنی

در عذابم من از دوری تو لیک در دوریت هم عاشقم میکنی

کس ندارم من در این دنیا جز تو که افسون و افسانم می کنی

با تو شاعر می شوم گاه عارف می شوم گاه مجنون و گاه لیلی می شوم

می زنی سازو و به جان می رقصم

رقص مجنونیم را به جان ساز و با دل دف می زنی

مرغ دل در آسمانت پرواز دادم تیر عشقت را به باله پروازم نشاندی

این منم ساکن دریای عشقت آسمانم را به دریای دلت می کشانی

چشم در آسمان و قعر دریا از تو می گیرد زلال و اشک را

دوریت قلبم به درد می آورد درد دوری هم صفایی دارد عجب

کیستی تو کیستی تو هر که هستی این منم شیدای تو

آخر ای کاش می شدی در دام و بر بام دلم.....



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







  • عجله
  • قالب بلاگفا
  • در بی نهایت