عکس های عاشقانه (طنز)
تاريخ : پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, | 14:28 | نویسنده : MILAD

 با ما همراه باشید با قصه عشق یک مرد جوان! حتما لذت می برید ! 

 من سرم توی کار خودم بود ...

 

 

 


 

 

 بعد یه روز یه نفر رو دیدم و عاشقش شدم.


 اون این شکلی بود !

 


 ما اوقات خوبی با هم داشتیم ،یه روز من یه کادو مثل این بهش دادم !


 

 وقتی اون هدیه من رو پذیرفت ، من اینجوری شدم!

 


 


 ما تقریبا همه شب ها ، با هم گفت و گو می کردیم.

 


 

 و این وضع من توی اداره بود.

 


 وقتی همکارام من و دوستم رو دیدند، اینجوری نگاه می کردند.

 


 و من اینجوری بهشون جواب می دادم.

 


 

 اما روز والنتاین ، اون یک گل رز مثل این داد به یه نفر دیگه!

 


 

و من اینجوری بودم.

 بعدش اینجوری شدم.

 


 

 احساس من اینجوری بود!

 


 بعد اینجوری شدم!

 


 بله .. آخرش به این حال و روز افتادم!

 


 

 

بسوزه پدر عاشقی که این شده وضعم!


نظرات شما عزیزان:

sara
ساعت12:33---15 اسفند 1391
مغز ک نیس فیساغورسه کجا مغزتو شارژ میکنی ها ها ها

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







  • عجله
  • قالب بلاگفا
  • در بی نهایت